سالیان طولانی است که همه در پی این هستند که چرا بعضی از شرکتها بهشدت خلاق و نوآورند. البته خلاقبودن و نوآوری در یک شرکت و سازمان ابعاد مختلفی دارد و نیاز به آن بسیار حیاتی است. هیچ کسب و کاری بدون خلاقیت نمیتواند به مسیرش ادامه بدهد. ماجرا از این قرار است که همه دوست دارند، خلاق باشند اما عده اندکی از افراد و کسبوکارها میتوانند به نوآوری در ایدهها و عملیات خود برسند.
آیا میشود خلاقیت را یاد گرفت و تمرین کرد؟ تقویت راههایی که موجبات نوآوری در کار و اندیشه را فراهم میکنند، بسیار ضروری است. اگر میخواهید خلاق و نوآور شوید، باید ببینید که دقیقا چه مسیرهای نرفتهای در این زمینه هست که به شما کمک میکند تا طور دیگری فکر کنید. در ادامه درباره نوعی روش و فرایند خلاقیت موسوم به تفکر طراحی خواهید خواند. این روش را دانشگاه استنفورد معرفی کرده و دورههای مفیدی هم برای تدریس و آموزش آن برگزار میکند.
تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی روشی انسانمحور است که با ارائه فرایندی که در آن تولید نمونههای محصول براساس ایدههای نوآورانه صورت میگیرد، در پی ایجاد خلاقیت است. از این روش و فرایند میتوان برای تولید محصول، خدمات و بهطور کلی، راهکارها و راهحلهای مسائل مختلف بهره برد. در طراحی کسبوکارها و محصولاتشان این نوع تفکر و روش بسیار مفید واقع میشود.
قبل از اینکه بیشتر درباره تفکر طراحی صحبت کنیم، بد نیست به کمی عقبتر برویم: در ۴۰ سال گذشته، روشها و استراتژیهای مختلفی برای ایجاد فرایندهایی ساختارمند در جهت تولید نوآوری و خلاقیت در امور مختلف تولید شده است. در میان فرایندهای شناختی خلاقیت که مطرح گشته، ایده برنده جایزه نوبل یعنی هربرت الکساندر سایمون که سیاستمدار، اقتصاددان، روانشناس و جامعهشناس مهمی بود از همه کاربردیتر به نظر میرسد. در سال ۱۹۶۹ از او متنی منتشر شد با عنوان «علوم مصنوعی» که نقش مهمی در تولید راهکارهای مبتنی بر خلاقیت داشت. این نویسنده که از اثرگذارترین دانشمندان علوم اجتماعی قرن بیستم بود، با ارائه نظرات و ایدههایی پیشرو نقش مهمی در توسعه علوم مختلفی مانند هوش مصنوعی، تئوریهای سازمانی، پردازش اطلاعات، سیستمهای پیچیده، شبیهسازی رایانهای علمی و اقتصاد توجه داشت.
یکی از مقولههای مورد مطالعه سایمون پیرامون خلاقیت و نوآوری در حوزه تصمیمگیری و حل مساله بود. او سه مرحله برای تصمیمگیری عقلانی تعریف کرده بود:
هوش (intelligence)، طراحی (design)، انتخاب (choice). اختصاراً به این مراحل در کنار یکدیگر IDC میگویند.
در توضیح نظر و اقدامات سایمون در سال ۱۹۷۳، رابرت مَککیم (Robert McKim)، کتاب «تجارب تفکر بصری» را نوشت. این کتاب به روشهایی پرداخته بود که به کمک آنها، مهارتهای فکری مفهومی را میتوان مشاهده، بررسی و اجرا کرد. ضمن اینکه امکان بهبود بخشیدن به آنها هم وجود دارد. در کتاب مذکور درباره توانایی این مهارتها در متحولکردن دنیای ایدهها و افکار هم صحبت شده بود.
در نهایت، در سال ۱۹۸۰ میلادی، رولف فِیست (Rolf Faste) طراحی معروف از دانشگاه استنفورد دست به توسعه و بسط نظرات و کتاب مککیم زد و ایده تفکر طراحی را مطرح نمود. تفکر طراحی از نظر او، روشی برای انجام خلاقانه امور بود. در سادهترین شکل ممکن میتوان این نوع تفکر را به این صورت تعریف کرد: «تفکر طراحی روشی رسمی برای حل عملی و خلاقانه مسايل است. هدف از این نوع تفکر، رسیدن به راهکارهایی برای بهبود آینده است». در حقیقت، تفکر طراحی راهی برای واقعیکردن و تجسم بخشیدن به ایدهها و مفاهیم است. در این روش فکری سعی میشود تا خلاقیت اوج بگیرد و از ایدههایی که در ذهن جرقه زده میشوند، محصولی نهایی خلق شود. به ایدههای نابی که به شکلی آنی و غیرمنتظره در سر شکل میگیرند، در تفکر طراحی اهمیت زیادی داده میشود.
از تفکر طراحی بیشتر بدانید
بخش مهمی از فرایند تفکر طراحی مربوط به کسانی میشود که قرار است مخاطب طراحی و مشتری محصول تولیدی حاصل از بهکارگیری این روش باشند. طراح و کسانی که از ایده و فرایند تفکر طراحی برای حل مسائل و رسیدن به راهکارها و محصولات مختلف بهره میبرند باید به مقوله مخاطب و همراهی و همدردی با او دقت زیادی داشته باشند. درک مخاطب که میتواند مشتری محصول تولیدشده از روش تفکر طراحی باشد و تجربهای که از سوی او در مواجهه با محصول و راهکار زیسته میشود، بسیار مهم است.
بخش جالب تفکر طراحی رشد تدریجی و تکامل گام به گام ایدههایی است که مطرح میشود. در این روش باید مراحلی به این شرح طی شوند: همراهی و همدردی با مخاطب طراحی، تعریف و بیان مساله، ایدهپردازی، تولید و ساخت نمونه محصول و آزمایش محصول نهایی.
در طول این مراحل، مشکلات و مسائل چارچوبهایی پیدا میکنند، پاسخهایی برای پرسشهای مناسب به دست میآید، ایدههای متنوعی شکل میگیرد و از میان بهترین ایدهها، روش و راهکاری برای حل موضوعات و مسائل انتخاب میشود. مراحل موجود در فرایند تفکر طراحی خطی نیستند و با ترتیب پیش نمیروند. البته چارچوبی کلی برای کار تعریف میشود اما لزوما از گام نخست به گام دوم و از گام دوم به سوم در حرکت نخواهید بود. بلکه با فرایندی غیرخطی روبهرو هستید که امکان پرش از مرحلهای به مراحل دیگر در آن وجود دارد.
هر مرحله میتواند به موازات مراحل دیگر هم پیش برود و تکرار در طی کار جایز است. تفکر طراحی نوعی شعار و روش الهامبخش است. شرکتهایی که از این روش بهره میبرند، کار خود را با درک عمیقی شروع میکنند که نسبت به مشتریان خود به دست میآورند. با شناخت نیازها و خواستههای مشتریان و مخاطبان است که امکان تولید راهکاری عملی برایشان به دست میآید.
و در آخر
در روش تفکر طراحی به این موضوع که امکان شکست و اشتباهکردن در طول فرایند حل مساله وجود دارد، توجه بسیاری میشود. در واقع، امتحانکردن ایدهها و رسیدن به بهترینها در این مسیر مهم است. پس اگر شکست هم شکل گرفت، اشکالی ندارد. باید سریع بازگشت و ایدههای دیگر را امتحان نمود. ایدهها در این روش خلاقانه هستند و سریع اجرا و امتحان میشوند. دیدن راهکارها از نگاه مخاطب هم بسیار مهم است. خلاقیت در رشد هر کسبوکاری اهمیت زیادی دارد و این موضوع در روش تفکر طراحی ارزشمند شمرده میشود.