با وجود رشد مشتریان و بازارهای مختلف نیاز به وجود راهکارهایی نوین برای کسبوکارهای تازه مدام رو به افزایش است. نیازهای مخاطبان در دنیای جدید بیش از هر زمان دیگری با گذشتهها فرق کرده است و حالا باید به دنبال شناخت دقیقتر آنها بود تا موفقیت و بهدست آوردن سهم بازارها میسر شود.
برای مثال شرکتهای تولیدکننده سرگرمی را در نظر بگیرید؛ صنعتی بسیار وسیع و گسترده در این زمینه فعالیت میکند. اما گام به گام و قدمبهقدم، شکل و شیوه ابزارهایی که میتوانند سرگرمی ایجاد کنند و این صنعت را هدایت نمایند در مسیر رشد فناوری تغییر و رشد پیدا کرده است. حالا اگر به فکر روشهای نوینی از راهاندازی کسبوکار نباشیم، صنعتی مانند سرگرمی نابود میشود. دیگر خبری از تلویزیونهای عریض و طویل نیست، مخاطب با گوشی تلفن همراهش سرگرم است و اگر بنا باشد که محصولی هم در زمینه تفریح و سرگرمی تولید شود باید نگاهش را متمرکز بر پلتفرمهای تازه کند. بنابراین باید دقت کرد که همیشه نیاز به پلتفرمهای تازه و شیوههای نوین برای راهاندازی کسبوکارها و استارتاپهای جدید وجود دارد.
صنعت سرگرمی و تغییراتی جدید
همانطور که گفته شد، صنعت سرگرمی در حال تغییر است. اما آیا مخاطبان جدید حاضرند که مثلا فیلمهای کوتاه را از روی گوشیهایشان دنبال کنند و پذیرای محتواهای تازه در پلتفرمهای جدید باشند؟ اجازه بدهید برای رسیدن به نگاهی دقیقتر، کمی به عقب برویم. در سالهای دهه ۱۹۹۰ میلادی، یعنی زمانی که اینترنت تازه غوغا و هیاهو به پا کرده بود، موج تازهای از حضور این فناوری در دنیای تجارت، سرگرمی و… به وجود آمده بود. شکل تولید درآمد و سود در بیشتر کسبوکارها به شکل قابلملاحظهای تغییر پیدا کرد و در شروع کار، سردرگمیهای شدیدی روی بازارهای مختلف سایه انداخت. اما ماجرا از این قرار بود که تمام گیجیها و دشواریها بعد از پشت سر گذاشتن آشنایی با دنیای تازه اینترنت و ظرفیتهای فوقالعادهاش، کسبوکارهای مختلف را وارد دوران طلایی و سودآوری کرد. با وجود اینترنت دیگر شکل پیشبینی سود، درآمد و رشد کسبوکارها عوض شده بود.
با وجود اینترنت دیگر کسبوکارها ملزم بودند تا برنامههای کسبوکار یا همان بیزنسپلن برای خود بنویسند. ضمن اینکه چشماندازهای تازهای در حدود ۵ سال آینده برای خود ترسیم میکردند و براساس استراتژیها و برنامهها پیش میرفتند. در آن دوران، یعنی اوج شکوفایی اینترنت بود که صاحبان کسبوکارها بر این باور بودند که اولین بودن در هر کاری باعث سود و درآمد زیادی خواهد شد. در آن زمانها، ایدهها و مدلهایی متنوع برای طراحی استارتاپها نبود و گاهی، شعارهایی مانند اولینبودن، سودآور است در میان اهالی تجارت و کسبوکار همهگیر میشد. اما این شعارها و ایدهها تا حدی درست بودند. مثلا اولینبودن در بازار دلیلی بر موفقیت نیست. چون راههای نرفته زیادی مقابل روی کسانی است که به عنوان پیشگام حرکت میکنند و ممکن است، بعدها، کسبوکارهایی دیگر با الگوبرداری از آنها وارد گود شوند و با علم به اشتباهات و چالشهای کسبوکارهای پیشرو، تصمیمهای درستتر و بیهزینهتری برای خود بگیرند.
ظهور ایده استارتاپ ناب (Lean Start-up)
بعد از ظهور اینترنت و شتابزدگیهایی که برای ورود به دنیای تازه وجود داشت، بسیاری از استارتاپها به دلیل حباب شکلگرفته تولید درآمد و سودزایی با ضررهای هنگفت دستوپنجه نرم کردند. اینجا بود که ایده استارتاپ ناب کمکم پا گرفت. با توجه به شکستهایی که برای استارتاپها به وجود آمده بود، حالا نیاز به ایده و روشی وجود داشت که از سرمایه آنها حفاظت کند و طوری باشد که بقایشان هم تضمین شود.
استارتاپها برای تولید سود و درآمد نیاز به بقا در بازار داشتند. پس ایدهای بیش از ایدههای سنتی نیاز بود. سنتیها میگفتند، کار را راه بیندازید و شروع کنید تا همه چیز خودش در مسیر درست شود. دیگر چنین چیزی جوابگوی بازاری نبود که به خاطر هیجانات ورود فناوریهای تازه دچار شکستهای سنگینی برای بسیاری از کسبوکارها شده بود. در دنیای تازه، کسبوکارها باید به دنبال میل، نیاز و خواسته مشتریان میرفتند. حدسزدن این نیازها و خواستهها کار سادهای نبود. اگر حدسها و گمانها درباره علایق و نیازمندیهای مخاطبان و مشتریان درست نمیبود، خسارات بسیار زیادی به وجود میآمد. پس نیاز به روشی وجود داشت که بتواند عملیات شناخت مشتریان و تولید فرضیهها درباره آنها را در مسیری امنتر و کمهزینهتر طراحی کند. مسیری که اگر در روند آن اشتباهی پیش میآمد، امکان بازگشت و شروع حرکت از مسیری تازه ممکن میشد.
نتیجه همه اینها، تولید زبانی تازه برای تزریق خلاقیت و نوآوری به استارتاپها بود. ایدههای که ریسک سرمایهگذاری و فعالیت را برای کسبوکارها و ورود به بازار کم میکرد.
ایده استارتاپ ناب همان ایده درخشانی بود که به فضای ماتمزده کسبوکار در سالهای آغازین قرن ۲۱ جانی تازه بخشید.
این مدل کسبوکاری میگفت که باید برای شروع هر کسبوکاری برنامهای داشته باشید. به این صورت که فرضیاتی درباره مدل کسبوکاری خود مطرح کنید و این فرضیات را روی مشتریان واقعی آزمایش نمایید. اگر راه به نظر درست میآمد که همان را ادامه دهید و اگر فرضیاتتان در بازار واقعی و در تعامل حقیقی با مشتریان جواب نمیداد، باید مسیر را از اول با شکل و شمائلی دیگر شروع کنید.
چنین مدل و روشی باعث چابکشدن کسبوکارها شد. دریافت بازخورد از مشتریان واقعی بازار، این امکان را به کسبوکارها میداد تا ببینند که طرحهایی که برای تولید محصول و خدماتشان در نظر داشتهاند، قابلیت اجراشدن دارد و از سوی مشتری با آغوش باز پذیرفته میشود یا خیر. با وجود چنین عاقبتاندیشیهایی، فرضیات اشتباه دیگر هزینههای هنگفت برای کسبوکار به بار نمیآوردند و امکان تغییر بیش از هر زمانی دیده میشد.
یعنی اگر مدل کسبوکاری تعریفشده مناسب به نظر نمیرسید، امکان تغییر راه و طرح مدلی دیگر وجود داشت. هر استارتاپی با زمان در رقابت است. باید در زمانبندیهای صحیح و به موقع و قبل از اینکه مشکل نقدینگی پیدا کند، بازار مناسب خودش را به دست بیاورد. رشد و استقبال از استراتژیها و روش استارتاپ ناب باعث شد تا سرعت کسب وکارهای مختلف برای رسیدن به مدلهای صحیح و سودآور بیشتر شود. چون دیگر با تحقیقات و آزمونکردن فرضیات درباره مشتریان، شناخت هر کسبوکار از بازار بیشتر میشد و در نتیجه با سرعت مناسب و بیشتری پس از ورود به بازار به نتایج مثبت دست پیدا میکرد. دستاورد چنین روشی، کاهش زمان لازم برای بازاریابی و کاستهشدن از خسارتها و هزینههای احتمالی بود.
روش استارتاپ ناب در گذر زمان
در حال حاضر با وجود رشد فناوریهای تازه، مدلهای کسبوکاری تغییراتی پیدا کردهاند. این روزها، با وجود انبوه شگفتانگیزی از کاربرانی که از موبایلهای هوشمند استفاده میکنند، شکل و شمائل مشتریان بالقوه یعنی کسانی که ظرفیت بدلشدن به مشتری واقعی برای هر کسبوکاری را دارند به صورت قابلتوجهی تغییر کرده است. با گسترش ارتباطات، محصولی در این سوی جهان میتواند مشتری پر و پاقرصی از قارهای دیگر در آن سوی جهان داشته باشد.
با وجود چنین جهان گستردهای که پیش چشمان استارتاپهای امروزی قرار دارد، نیاز به استفاده از استراتژیهای تازه بیش از هر زمان دیگری است. مثلا مانند سابق نیست که صاحبان کسبوکارها برای درآمدزایی از برندشان نیاز به سپریکردن سالهای متمادی داشته باشند. این روزها، به درآمدزاییرسیدن کسبوکارها میتواند آنها را به مراحل بعدی رشد ببرد. مادامی که کسبوکار به مرحله بعدی میرود، امکان واگذارکردن بخش قبلی آن به شرکای تازه وجود دارد.
دیگر ایده استارتاپ ناب هم در حال فراموشی است. حالا ایدهها خریدار دارند.
سرمایهگذاری کلان روی ایدههای تازه همه را مایل به ساختن اپلها و تسلاهای جدید کرده است. این روزها با استارتاپهایی روبهرو هستیم که بودجهها و سرمایههای کلانی به پایشان ریخته میشود. استارتاپهای اینچنینی دیگر ایده استارتاپ ناب را مسخره میکنند و معتقدند که بازارهای امروزی نیازی به تستکردن فرضیات کسبوکار با بودجهای اندک و احتیاطکردنهای سابق را ندارند. حالا بیشتر افراد معتقدند که اگر سرمایه زیادی بابت حمایت از ایدهای استارتاپی صرف شود، امکان تسخیر بازار را پیدا خواهد کرد.
به نظر میرسد که استارتاپ ناب ایدهای بود مختص زمانی که سرمایهها کاهش یافته بود و کسبوکارها نمیتوانستند ریسک سرمایهگذاری را پذیرا باشند. حال که این مشکل در بازارها وجود ندارد، ایدهها و روشهای تازهتری هم پا به میدان گذاشتهاند. با وجود سرمایه و نقدینگی مشکلات پیشین وجود ندارد و دیگر میتوان روی روشها و مدلهای کسبوکار تازه حساب کرد. به ویژه با وجود فناوریهایی مانند شبکههای اجتماعی که راه را برای تولید محتوا و جذب مخاطب بسیار هموار کردهاند.
در آخر
استارتاپهای قوی معمولا بودجه زیادی را صرف بخش تحقیق و توسعه خود میکنند. استارتاپهای موفق امروزی باید مدام بازار را رصد کنند، مخاطب را بشناسند، کانالهای توزیع را بررسی کنند و زنجیره تامین و تولید را به بهترین شکل مدیریت نمایند. اضافهکردن خلاقیت به مسیر پیشبرد کسبوکارها، کماکان چالشی است که به آن توجه میشود.
به نظر میرسد که در صورت وجود سرمایه کافی، دیگر نیازی به دست به عصا حرکتکردنهای روش استارتاپ ناب وجود ندارد و باید با مدلهایی دیگر در پی ورود به بازار، یافتن بازارهای مناسب و کشف روش مناسب برای حضور بود. سرعت و احتیاط کمتر در این مواقع از سوی صاحبان کسبوکار پسندیده میشود. البته هنوز هم دغدغه نداشتن سرمایه کافی برای بسیاری از استارتاپهای نوپا وجود دارد. در این زمانها، همچنان استفاده از استراتژیهای استارتاپ ناب میتواند مفید واقع شود. به نظر میرسد که استارتاپ ناب و ایدههای منتج از آن همچنان قابلاستفاده هستند و احتمالا با تطبیق خودشان با زمانه جدید دوباره در قالبی نو مطرح خواهند شد.