در این راهنما میخواهیم از تفکر طراحی و اصول آن برایتان بگوییم. چارچوبی که از آن برایتان خواهیم گفت از سوی شرکت معروف آیدیو (IDEO) مورد استفاده قرار میگیرد. این نوع تفکر طراحی میتواند در زمینههای مختلف و پروژههای گوناگونی کاربرد داشته باشد. فرقی نمیکند به دنبال طراحی محصولی دیجیتالی هستید یا میخواهید محصولی صنعتی یا حتی خدماتی را طراحی کنید؛ در هر حال، تفکر طراحی موردبحث در این مقاله به کمکتان خواهد آمد.
اگر با وبسایت ایر.بی.ان.بی (AIRbnb) آشنایی داشته باشید، حتما میدانید که در زمینه ارائه خدمات اقامتی در دنیا حرف نخست را میزند. متولیان این سایت هم از روشی در طراحی خدماتشان بهره بردهاند که در ادامه خواهید خواند. بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا هم از این روش استفاده میکنند. در واقع، مسیر رسیدن به نتیجهای مناسب، ساخت محصولات مختلف با تمرکز بر مشتریان، ساخت نمونه محصول، آزمایشکردن آنها و تکرار مسیر است. اینقدر، چنین مسیری تکرار میشود تا اینکه دیگر امکان بهبود وضعیت وجود نداشته باشد و بهترین شکل محصول خلق شود.
شروع طراحی
زمانی که تازهکار هستید و میخواهید به مسیر طراحی وارد شوید، همه چیز به نظرتان جذاب و مفرح است. البته همینطور هم هست ولی چالشهایی هم در مسیر طراحی وجود دارد که باید به آنها دقت کنید. شاید در شروع، ذوق کار آنقدر زیاد باشد که حتی به مخاطبان اثر خود هم فکر نکنید. کار کردن براساس تمایلات و سلیقه شخصی، چیزی است که بیشتر طراحان در ابتدای کار با آن مشغولند. اما این تمام ماجرا نیست.
واقعیت این است که هر محصولی برای موفقیت باید متناسب با نیازهای مشتریان و بازار تولید شود. شما قرار نیست، تنها مصرفکننده محصولی باشید که طراحی میکنید، پس نیاز به در نظر گرفتن مسائل مختلفی در این راه است. در واقع، مشتریان و مخاطبان هر اثر، مهمترین افرادی هستند که باید به آنها توجه نشان بدهید. پس در نظر گرفتن نیازها و رفع مشکلات مشتریان و توجه به اهداف هر کسبوکار از مهمترین مواردی هستند که باید در هنگام طراحی به آنها دقت داشته باشید. بررسی اهداف کسبوکار در هر طراحی بسیار مهم است. چون تلفیقی از اهداف و اقدامات اجرایی میتواند منجر به شکلگیری نتایج صحیح شود. شاید در پروژههای کوچک بتوان سلیقهای عمل کرد و نظرات باب میل خود را وارد کار نمود اما همیشه چنین چیزی درست نیست.
برای طراحی اصولی و درست هر محصول باید با بخشهای مختلف شرکت و سازمانی که برایش کار میکنید در ارتباط قرار بگیرید. برای مثال، ارتباط با بخشهای بازاریابی، مهندسی محصول و… میتواند مفید باشد. طراحان حرفهای میتوانند با بخشهای مختلف شرکت ارتباط برقرار کنند و با زبانی مناسب با آنها وارد تعامل شوند. برای موفقیت در مسیر طراحی باید هدف و چشماندازی از کاری داشته باشید که قرار است، انجام شود.
این تصویر که در قسمت بالا میبینید، مربوط به طراحی تازهکار است. در آغاز کار، طراحان مبتدی معمولا اینچنین هستند.
نکته مهم
شاید شما هم به عنوان طراحی در حال فعالیت هستید که تازهکار است و مسیری طولانی پیش رویش قرار دارد. باید در همین ابتدای کار بدانید که راهنما و اصولی کلی میتواند روشنگر راهتان باشد اما لازم است تا به امضا و روش شخصی خودتان برسید. آنچه در این مقاله گفته خواهد شد، برای طراحی در کسبوکار مفید است. داشتن اصول و چارچوبها در فرایند طراحی بسیار مفیدند اما یادتان نرود که اگر بیش از حد درگیر چارچوببندی و ایجاد اصول برای خود باشید، احتمال دارد که خسته یا گیج و سردرگم شوید.
اصول تفکر طراحی
در همین شروع کار بهتر است از تعریف تفکر طراحی بگوییم. تفکر طراحی رویکردی انسانمحور درباره نوآوری است که مسیرش از کیف طراحی طراحان شروع میشود و با نیازهای مشتریان، امکانات فناوری و الزامات هر کسبوکار برای رسیدن به موفقیت تلفیق میگردد.
این تعریف بسیار زیبا و عمیق است. اما برای درک آن نیاز به شکافتن بخشهایی از کلام وجود دارد. به موارد زیر دقت کنید:
نخستین چیزی که باید در مسیر رسیدن به تفکر طراحی مورد توجهتان قرار بگیرد، مشتریان و مخاطبان هر اثر است. برای اینکه طراحی در مسیری درست طی شود، لازم است تا با نیازها، انگیزهها، اهداف و مشکلات مخاطبان و مشتریان آشنا باشید. محصولات چطور میتوانند با طراحی مناسب خود نیازها، خواستهها و مشکلات افراد را رفع کنند؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال نیاز به تحقیق و درک درست مشتریان وجود دارد. باید بدانیم که امیدها و ترسهای مشتریان چیست و شناخت مخاطب را جدی بگیریم. شاید به نظرتان، چنین چیزهایی تشریفاتی بیهوده باشد. اما اینطور نیست. شناخت مشتریان از هر چیز دیگری در مسیر طراحی واجبتر است.
هدف نخست در طراحی باید شناخت مستمر مخاطبان باشد. در مرحله بعد باید آنها را به خود جلب کنید و به خود علاقهمند سازید.
چرا؟ به دلیل اینکه مشکلی مهم از آنها را رفع کردهاید یا توانستهاید شادی و امید را از طریق طراحی درستتان به زندگیشان وارد کنید. البته ایجاد رابطهای عاطفی و برانگیختن احساسات مخاطب به مرور زمان شکل میگیرد. مثلا برندی مانند نایکی را در نظر بگیرید. این برند در طی سالیان دراز فعالیت خود توانسته با در نظر گرفتن مشتریان، دست به طراحیهایی بزند که احساساتی مثبت مانند افزایش اعتماد به نفس را در آنها به وجود میآورد.
توجه به اهداف و دستاوردهای موردنظر هر کسبوکار هم از موارد دیگری است که باید در فرایند تفکر طراحی به آنها دقت داشته باشید. دقت کنید که طراحیتان به درآمدزایی منجر شود. در غیر این صورت، چرا باید طراحی کنید و محصولی را در اختیار مشتریان قرار بدهید. هدف هر کسبوکاری رسیدن به درآمد است. پس به درآمدزایی دقت داشته باشید و به سراغ طرحهایی بروید که توجیه اقتصادی دارند.
در گام بعدی فرایند طراحی باید به فناوری هم نگاهی داشته باشید. لازم است به روشهایی فکر کنید که میتوانند با تلفیق فناوریهای گوناگونی مانند هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، تلفنهای هوشمند و…، کار طراحی را بهتر و مناسبتر کنند.
در بخشی از این دایرهها که همپوشانی شکل میگیرد، نوآوری در طراحی به وقوع میپیوندد. در مرحله بعدی کار میخواهیم به سراغ بخشهای بعدی تفکر طراحی برویم. به گامهای بعدی دقت زیادی داشته باشید. این گامها سخت نیستند و قرار نیست که موشک هوا کنیم اما یادگیری و توجه به آنها واجب و ضروری است:
۱- کشف و شناخت مخاطبان
۲- شرح و تعریف خواستهها و نیازها
۳- ایدهپردازی
۴- تولید نمونه محصول
۵- امتحانکردن نمونه محصول
نکته مهم
یادتان نرود که فرایند تفکر طراحی به هیچ عنوان مسیری خطی نیست و در طول آن، نیاز به رفتوبرگشت به بخشهای مختلفش وجود دارد. در هر بخش از کار، امکان رفتوبرگشت و طیکردن حلقهای از کارهای مختلف وجود دارد. احتمال شکستخوردن و شروعکردن از نو هم در مسیر طراحی خلاقانه بسیار وجود دارد. شما در این فرایند با نظم خاصی روبهرو نیستید. امکان دارد که از مرحله ۲ به مرحله ۵ بپرید یا … .
بهترین راه برای یادگیری و نهادینهکردن مطالب در ذهن، عملیکردن آنهاست. یعنی یادگیری عملی باعث میشود که موضوعات را فراموش نکنید. برای مثال، هر چقدر هم که درباره غواصی مطالعه کنید، تا زمانی که هنوز این کار را به شکل عملی تجربه نکردهاید، امکان یادگیری کاملتان وجود نخواهد داشت. در زمینه طراحی هم موضوع به همین روال است. یعنی هر چقدر هم که اطلاعات تئوریک خوبی درباره طراحی داشته باشید، تا زمانی که به طور عملی وارد کار نشوید، امکان رشدتان وجود نخواهد داشت.
یکی از بهترین راهها برای تمرین عملی طراحی، درسگرفتن از کسانی است که در این زمینه خبره محسوب میشوند.
کسی که تجربه کارکردن در زمینه طراحی را دارد، به خوبی میتواند به شما مسیر پیش رویتان را نشان بدهد و راهنماییهای لازم را انجام دهد. روش طراحی انسانمحور با رویکردی همراه است که شکست سریع را راهی برای یادگیری میداند. اگر شکستی در کار نباشد، امکان شناخت و تعریف دوباره مسیر صحیح هم وجود نخواهد داشت. برای موفقیت باید برای طراحی زمان گذاشت، عملیات اجرایی را طی کرد و به تجربه رسید و از نگاه مخاطبان به هر پروژه و نتیجه نهاییاش نگاه کرد. یادتان نرود که ایدههای بد میتوانند شما را به سمت ایدههای خوب برسانند. به این خاطر که با بازگذاشتن فکر و تولید طوفانی ایدهها بدون هیچ محدودیتی، وارد فرایندی خلاق میشوید که امکان رسیدن به نتایج جذاب و کامل را فراهم میکنند.
ایدههایی که شکست میخورند، اطلاعات خوبی درباره کاربران و مخاطبان در اختیار ما میگذارند. پس در مسیر طراحی باید ایدههایی نامحدود فارغ از خوببودن یا بدبودن تولید کرد و به نتیجه رسید.
حلقههای تکرار:
کشف و شناخت مخاطبان، شرح و تعریف خواستهها و نیازها، ایدهپردازی، تولید نمونه محصول، امتحانکردن نمونه محصول
۱-کشف و شناخت مخاطب
در این مرحله نخست از تفکر طراحی است که مشخص میشود، باید چطور مسیر طراحی را پیش ببریم. شناخت نیازهای مشتریان، اهداف هر کسبوکار و ظرفیتهای فناوری که میتوان در مسیر طراحی استفاده کرد از جمله مواردی هستند که نیاز به توجه و تمرکز دقیق دارند. در گام اول باید درباره مواردی که گفته شد تا جایی که میتوانید اطلاعات کسب کنید. این دادهها برای مراحل بعدی کار طراحی لازمند.
اطلاعات و دادههای موردنیازتان را میتوانید از برگزاری جلسات و کارگاههای مختلفی تهیه کنید که در آنها ذینفعان مختلف کسبوکار شرکت دارند. با بررسی دادهها متوجه میشوید که اوضاع بازار چگونه است. رقبا به چه کارهایی مشغولند و… . قبل از قدمگذاشتن در مسیر طراحی باید از تمام دادهها و اطلاعاتی که میتوانند به بهبود کارتان کمک کنند، باخبر شوید. مثلا بدانید که بودجه شرکتتان چقدر است، زمانبندی اتمام کار چطور خواهد بود؟ سیاستهای کاری و اصولی که باید در چارچوب کسبوکار سازمانتان در نظر بگیرید، شامل چه مواردی میشوند و… .
به نظر میرسد که هر طراح تازهکاری باید قبل از شروع کار، برای خود هم اهداف و دستاوردهایی را در نظر بگیرد. مثلا قبل از شروع پروژهها تعیین کنید که اهدافتان چیست. نمونه زیر را در نظر بگیرید:
- طراحیهای خلاقانهای داشته باشم؛
- درآمد خوبی کسب کنم؛
- از منطقه امن خود خارج شوم و تجربههای تازه بیاموزم؛
- و… .
بعد از اینکه اهداف و چشماندازها را مشخص کردید باید به سراغ طرحریزی برنامهها در مسیر طراحی بروید. بینید که قرار است چه کنید و به چه چیزهایی نیاز دارید.
حواستان باشد، زمانی که پای همکاریهای تیمی به میان است، باید خواستهها و نظرات تمام اعضای آن تیم را در نظر داشته باشید. ضمن اینکه، لازم است تمام افراد به چشماندازهای سازمانی واقف باشند.
ابزارهای لازم برای درک دیدگاه و نگاه مشتریان
برای کشف نگاه مخاطبان و مشتریانتان میتوانید از ابزارهایی در طی فرایند طراحی استفاده کنید. برای مثال:
نظرسنجیها میتوانند مسیر فکری مخاطبان را به شما نشان دهند. برای نمونه، گروهی از مشتریان و مخاطبان احتمالیتان را شناسایی کنید و سوالاتی از آنها بپرسید که نشان میدهد مسیر کاریتان به چه ترتیبی باید باشد. مثلا:
- با خرید محصولی که طراحی میشود یا خدمتی که دریافت خواهند کرد، چه چیزهایی به دست میآورند؟
- دلیل انتخاب چنین محصول یا خدمتی از سوی آنها چیست؟
- تا به حال خریدی مشابه داشتهاند؟
- و… .
شناخت پرسونا و انواع مختلف مخاطبان
بعد از اینکه توانستید اطلاعات کافی درباره مخاطبان خود به دست بیاورید، باید دست به تقسیمبندی آنها بزنید و خلق پرسونای مخاطبان را در دستور کارتان بگذارید. منظور از خلق پرسونا، این است که برای مخاطبان خود شخصیتهایی متصور شوید و انگیزهها، علایق و ویژگیهای اخلاقی خاصی برای گروههای مختلف آنها در نظر بگیرید. برای اینکه بتوانید به درستی تفکر طراحی را پیش بگیرید، نیاز به شناخت دقیق ارزشهای مشتریان و مخاطبان مختلفی دارید که آنها را در دستههایی خاص در قالب پرسوناهای مختلف تقسیمبندی کردهاید.
نقشه میل و علایق مخاطبان
یادداشتبرداری از اقدامات و ایدههایی که در مسیر طراحی دارید هم میتوانند به شکلگرفتن مسیری درست در حین کار به شما کمک کنند. پس یادداشت بردارید و آنها را روی دیوار یا هر جای دیگری که دوست دارید، قرار بدهید. این کار باعث میشود تا روند فکریتان در طول فرایند طراحی مشخص شود و بدانید که در حال انجام چه کارهایی هستید و از کدام نقطه به کدام نقطه میروید.
۲-شرح و تعریف خواستهها و نیازها
بعد از شناخت مخاطبان و دریافت اطلاعات آنها باید به دنبال این باشید که کشفیاتتان درباره مشتری را به چشمانداز و بینشی مناسب تعبیر و تعریف کنید. نتیجه دادهها و اطلاعات میتوانند به استراتژیهای مفید در مسیر انجام پروژههای مختلف تبدیل شوند. پس در مرحله بعدی کار میتوانید با شرح و تعریف خواسته و نیازهای مخاطبان خود به گامی جلوتر پیش بروید. در تعریف چشماندازهای کاری که بنا به اطلاعات کسبشده از مخاطبان در گام قبلی به دست آمدهاند، موارد زیر را لحاظ کنید:
- اهداف کسبوکار و سازمان را در نظر داشته باشید؛
- نقشه علایق مشتریان را در دست بگیرید؛
- روشهایی را پیدا کنید که میتوانید با آنها نیازها و خواستههای مشتریان را رفع نمایید؛
- ظرفیتهای فناوری که میتواند به کمکتان بیاید هم در نظر داشته باشید.
بعد از طیشدن مرحله بالا، مراحل زیر را در نظر بگیرید:
۳-ایدهپردازی
۴- تولید نمونه محصول
۵-امتحانکردن نمونه محصول
این اقدامات هم باید با دقت و توجهی پیش بروند که در مسیر گامهای قبلی در نظر داشتید. شناخت مسیر تفکر طراحی چالشبرانگیز است اما میتوانید با تمرین و مطالعه و البته کارکردن نزد اساتید خبره، آن را به خوبی یاد بگیرید.