تفکر طراحی روشی در طراحی است که با تولید رویکردی مناسب به حل مسائل کمک میکند. این روش در حل مسائل پیچیده بسیار کاربرد دارد. مزیت اصلی آن در تولید راهکارها براساس نیازهای انسانی است. فرم و ساختار راهکارهایی که این تفکر ارائه میکند، مبتنی بر نیازهای انسانی است. ایدههایی که برای رفع مسائل و مشکلات در تفکر طراحی مطرح میشوند، در جلسات طوفان فکری شکل میگیرند و بعد در مراحل دیگر هم تولید نمونه محصول یا محکزدن ایده به طور عملی و واقعی وجود دارد. استفاده از روش تفکر طراحی میتواند در مدیریت مسائل کشورها، شرکتها و سازمانها و در ابعاد مختلف مورد استفاده قرار بگیرد. ۵ مرحله کلی برای فرایند تفکر طراحی تعریف میشود که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. این ۵ مرحله شامل موارد زیر هستند: همدردی و همراهی با مخاطب، تعریف و بیان مسأله، ایدهپردازی، تولید نمونه محصول، آزمایشکردن ایده.
مرحله نخست: همدردی و همراهی با مخاطب
نخستین مرحله از فرایند تفکر طراحی دستیابی به تجربهای است که مشکل یا مسالهای خاص به مخاطبان آن تحمیل میکند. مثلا اگر بناست که محصولی را برای رفع نیاز مشتریان بسازید و تولید کنید، باید ببینید که نقاط درد و مشکلات مشتریان در چه زمینهای است و با چه مسائلی دستوپنجه نرم میکنند. در این گام نخست باید با مشاوران و متخصصان صحبت شود تا به کمک مشاهده، تعامل با افراد و همراهیکردن با مخاطب یک مشکل به ایدههای درستی از صورت مسأله رسید. در این صورت است که نگاهی عمیق و دقیق نسبت به مسأله و مشکل شکل میگیرد.
همدردی و همراهی برای جوامع بشری ضروری و لازم است. در رویکردهای حل مسالهای مانند تفکر طراحی هم چنین مرحلهای لازم است. چون از طریق آن میتوان راهکارهایی واقعی به دست آورد و از تولید فرضیاتی که احتمالا با واقعیت فاصله زیادی دارند، دور شد. در مرحله نخست فرایند تفکر طراحی نیاز به جمعآوری اطلاعات درباره مشکل مخاطبان یک موضوع است. مثلا باید دید که مشتریان درباره استفاده از محصولی خاص با چه دردسرهایی روبهرو هستند. بنا به زمانی که هر پروژه برای حل مشکل در اختیار دارد، باید برای شناخت مشکلات و یافتن دیدی برای همدرد و همراه شدن با مخاطب برنامهریزی کرد.
مرحله دوم: تعریف مسأله
در طول مرحله دوم، باید اطلاعاتی که در گام قبلی در کنار هم قرار داده بودید در کنار هم بگذارید و مشاهدات کسبشده را تحلیل کنید. لازم است در مرحله دوم از تفکر طراحی، اطلاعات کسبشده درباره هر مساله را کنار هم بگذارید و به تعریف مسالهای هستهای و اصلی بپردازید. صورت مساله باید براساس نیازهای مخاطب شما تعریف شود. در واقع، این بخش باید حالتی رسمی و بیانی دقیق داشته باشد. تا زمانی که مسالهای به درستی تعریف نشود، امکان حلکردن آن هم وجود نخواهد داشت. پس مرحله تعریف مسأله را جدی بگیرید.
تعریف مسأله به بیان خشک و عددی را کنار بگذارید و در آن به حالتی ملموس و انسانی مشکلات را بیان نمایید. برای مثال، به جای اینکه بگویید: ما مشکل سوتغذیه دختران را پیش رو داریم و باید تا ۵ درصد کاهش نرخ سوتغذیه را داشته باشیم، بگویید: دختران نوجوان برای دوری و رفع سوتغذیه نیاز به برنامههایی دقیق و مفید در پیگیری تغذیه روزانه دارند. این بیان بسیار انسانیتر و ملموستر است و به شما کمک میکند تا بعد در مراحل ایدهپردازی، با ذهنی بازتر بتوانید به تولید ایدههای مختلف دست بزنید. برای اینکه به سمت مرحله بعدی کارتان بروید و بتوانید به رسیدن به راهکارهای نهایی به کمک فرایند تفکر طراحی نزدیک شوید، لازم است که اعضای تیمتان یاد بگیرند، درباره مسالهای که تعریف شده است، سوال بپرسند. پرسشهای متعدد باعث میشوند تا ایدهپردازی دقیقتر و پربارتر پیش برود.
مرحله سوم: ایدهپردازی
در مرحله سوم از فرایند تفکر طراحی، طراحان خود را برای ایدهپردازی آماده میکنند. در مراحل قبلی، شناخت مخاطبان و مشکلات احتمالیشان صورت گرفته است و حالا میدانید که داستان از چه قرار است و با چه مشکلاتی روبهرو هستید. پس باید برای این مشکلات دست به تولید ایدههایی بزنید که منجر به شکلگیری راهحل میشوند. بنا به اصولی که همیشه مطرح میشود، تیمهای ایدهپردازی باید بدون محدودیت و با خلاقیت به دنبال راهکارهای نوین برای حل مسأله باشند و حتی اقدام به تعریف مسأله به شکلی جدید کنند. تکنیکهای متعددی هم برای ایدهپردازی وجود دارد.
تکنیکهای مختلف ایدهپردازی مانند روش «طوفان فکری» یا تکنیک «بدترین ایده ممکن» در پِی آن هستند تا فضای فکری گستردهای برای طراحان به وجود بیاورند و به افراد کمک کنند تا آزادانه فکر کنند. در گام اولیه ایدهپردازی نیاز است، تلاش شود تا تعداد زیادی ایده تولید گردد. نباید محدودیتی وجود داشته باشد. اما در پایان این مرحله باید سعی شود تا از تکنیکهایی برای محدودکردن ایدهها و رسیدن به نتیجه بهره برده شود.
مرحله چهارم: تولید نمونه محصول
در مرحله تولید و ساخت نمونه محصول، گروه طراحی اقدام به ساخت نمونهای از محصول موردنظرشان میکنند. این محصول براساس مراحل قبلی و ایدههایی که تولید شده، به ساخت میرسد. باید ایدههای تصویبشده در گام قبلی و ویژگیهایی که به نظر برای محصول مناسب میآیند در آن به کار گرفته شوند. ویژگیهایی که به نظر میرسند برای حل مشکل یا مساله مشتری و مخاطب یک محصول مفید باشد در این نمونه قرار میگیرند. در واقع، محصولی در مقیاس کم و ارزان تولید میگردد تا مشخص شود که ایدههای پرداختهشده تا چه اندازه در اجرا و عمل قابلیت و کاربرد دارند.
در فاز آزمون نمونه محصول تولیدی میتوان از خود اعضای گروه و تیم طراحی برای سنجش محصول استفاده کرد یا نتیجه را با دپارتمانها و بخشهای دیگر سازمان هم مطرح کرد. هر بخش از کار و محصول تولیدی به دقت آزمون میشود تا مشخص گردد که اشکالات کار چیست و باید در چه بخشهایی بهبود ایجاد کرد. گاهیاوقات هم مشخص میشود که روش و محصول ساختهشده مبتنی بر آن ایرادا دارد و نمیتوان روی آن حساب کرد. در این صورت هم نیاز به بازگشت به آغاز فرایند و طرح دوباره ایدههای تازه و… است. در پایان این مرحله است که تیم طراحی متوجه میشود با چه محدودیتهایی روبهروست، رفتار مخاطب دقیقا به چه صورت است، چطور فکر میکند و در تعامل با ایده پشت محصول ساختهشده چه واکنشهایی دارد. مرحله ساخت و تولید نمونه محصول بسیار مرحله مهم و استراتژیکی است.
مرحله پنجم: آزمایشکردن
بعد از اینکه مرحله تولید و ساخت محصول نمونه پشت سر گذاشته شد و تیم طراحی دریافت که باید چه اصلاحات و تغییراتی به وجود بیاورد، مرحله ساخت محصول نهایی شروع میشود. براساس اطلاعاتی که در مراحل قبلی کسب شده است، باید کار تولید محصول نهایی شکل بگیرد و بعد از تولید، محصول نهایی مورد آزمایش قرار بگیرد. البته این مرحله هم روندی تکرارپذیر دارد. یعنی حتی در این گام نهایی هم امکان ایجاد اصلاحات مختلف وجود دارد. فرایند تفکر طراحی میخواهد به تولید راهکارهایی دست بزند که به بهترین شکل ممکن مشکلات و مسائل را برای مخاطبان خود حل میکنند. برای اینکه محصول و راهحل نهایی، بهترین و بهینهترین شکل خود را داشته باشد، نیاز است تا ایدهها و اقدامات در هر مرحله از فرایند تفکر طراحی مدام بازبینی و در صورت نیاز اصلاح شوند.
“فرایند طراحی؛ راهنمای مفهومی تفکر طراحی برای مبتدیان”
طبیعت غیرخطی تفکر طراحی
فرایند تفکر طراحی حالتی غیرخطی دارد. یعنی حتی اجرای مراحل مختلف پنجگانه آن هم میتوانند پشت سر هم و با نظمی خاص نباشد. رفتوبرگشتها به مراحل مختلف برای بهبود و ارتقای ایدهها و اجرای درست آنها بسیار محتمل است. مثلا در مرحله تست محصول نمونه، امکان دارد که تیم طراحی به دیدگاههای تازهای از مشتری و مخاطبان خود برسد که کار و فرایند را به مرحله نخست بازمیگرداند. برای نمونه، شاید نکتهای از رفتار مخاطب دستگیر تیم طراحی شود که دریابد، کاملا فرضیاتی اشتباه در سر داشته و باید دوباره به مراحل تعریف مسأله و ایدهپردازی و… بازگردد.
باز هم تأکید میشود که مراحل پنجگانه فرایند تفکر طراحی دارای ترتیب زمانی خاصی نیستند و مراحل گوناگون میتوانند به طور موازی با هم یا به شکل نامنظم پیش بروند. با این حال، فرایند و بخشهای گوناگون آن از ساختار بسیار تعریفشدهای برخوردار هستند و بینظمی و سردرگمی به اعضای تیم طراحی تحمیل نمیکنند. تفکر طراحی روش و تکنیکی غیرمنعطف نیست. اگر فرایند تفکر طراحی در هر گام بهدرستی انجام شود، هر مرحله میتواند نشانگر این باشد که مرحله قبلی کاملا درست و اساسی پیش رفته بوده است. خاصیت تکرارشوندگی این فرایند و اینکه امکان بازگشت به مراحل اولیه مانند یک حلقه وجود دارد، باعث شکلگیری تکنیکی میشود که کاملا پویاست، مدام در حال ارتقا و بهبود است و در نهایت میتواند راهکاری ارائه کند که از پس تمام چالشها برآمده و تمام اشکالات موجود بر سر راه ایدهای کارآمد را از میان برداشته است.
اصل مدل فرایند پنجگانه تفکر طراحی
در سال ۱۹۶۹، در مقاله «علوم مصنوعات» که به قلم برنده جایزه نوبل، هربرت الکساندر سایمون نوشته شده بود، نخستین مدل فرایند تفکر طراحی مطرح شد. این مدل شامل ۷ مرحله بود و الهامبخش شکلگیری مدل تفکر طراحی امروزین به شمار میرود. بعدها در قرن ۲۱ام، مدلهای مختلفی برای تفکر طراحی تعریف شد. تعداد گامها و مراحل این مدلها متنوع بودند و البته از ۷ مرحله بیشتر نمیشدند ولی همگی دارای اصولی بودند که از مدل اصلی سایمون گرفته شده بود. مدل پنجگانهای که معرفی شد و بیشتر از همه در این روزها مورد استفاده است، همان مدلی عنوان میشود که از سوی موسسه طراحی دانشگاه استنفورد در اختیارمان قرار گرفت.
و در آخر
در انتهای این مقاله باید خاطرنشان کنیم که مدل تفکر طراحی، مدلی است با انعطاف زیاد و قابلیت تکرار که در آن بر تعامل زیاد میان طراحان و مخاطبان تاکید میشود. در واقع، ایدههای تیمهای طراحی برای ساخت محصولات یا تولید راهحلها برای مشکلات مختلف باید براساس نیازهای مخاطبان باشند. لازم است تا مشخص شود که نظر، احساس و تفکر مخاطبان و مشتریان چیست و چه واکنشهایی دارند. فرایند تفکر طراحی مشکلات و مسائل مختلف را با مراحل زیر حل میکند:
- همدردی و همراهی: درک نیازها و مشکلات انسانی در حل یک مسأله؛
- تعریف مسأله: بیان مشکلات به شکلی قابلدرک و مبتنی بر حضور انسانها و مخاطبان یک مشکل و مسأله؛
- ایدهپردازی: تولید ایدههای مختلف و نامحدود برای رسیدن به ایدهای ناب برای حل مسأله؛
- تولید و ساخت نمونه محصول: به اجرا گذاشتن ایده تصویبشده در مرحله قبل در مقیاسی کوچک برای بررسی دقیق آن؛
- آزمایشکردن: توسعه محصول نمونه و تکمیل آن و بعد آزمونکردن نهایی محصول اصلی.
فرایند تفکر طراحی میتواند برای تولید محصولات تجاری یا یافتن راهکارهایی جهت حل هر مسألهای به کار رود. تکنیک پویا و منعطف این فرایند به کمک بسیاری از تیمها خواهد آمد.