شاید باورتان نشود اما زمانی که به دیگران میگویید که باید چه کنند و چه نکنند، به حرفهایتان گوش نخواهند کرد ولی زمانی که به آنها بگویید که چه دستاوردهایی در انتظارشان است و دورنمایی از مقصد آینده را نشانشان بدهید، میل و شوق عجیبی به انجام کارها پیدا میکنند. متاسفانه نقشه های راهی که برای کسبوکارها در نظر گرفته میشود، دقیقا همان بایدها و نبایدهایی هستند که نتیجه نهایی و دستاوردها را دقیق نشان نمیدهند و برای همین هم نمیتوانند باعث سرشوق آمدن افراد در مسیر تولید شوند.
به عبارت دیگر، در بیشتر موارد، نقشه راه تولید محصول چیزی جز مجموعهای از ویژگیها و پروژههای اولویتبندیشده برای حل برخی از مشکلات به کمک یک محصول نیستند. در نقشه راه محصولات مختلف معمولا یک فرد یا یک تیم دست به تولید گزینههایی برای اجرا میزند که احتمالا میتوانند دردی از مشتری را درمان کنند. حتی گاهیاوقات، مشکل مشتری هم دقیق و درست طرح و بیان نمیشود.
طراحی نقشه راه؛ وقت تلفکردن؟
نقشه راه میتواند چیزی جز وقت تلفکردن نباشد. یعنی چه؟ یعنی زمانی که دست به تدوین آن میزنید، اهدافی مبهم و بیبرنامه داشته باشید. در این صورت، نتیجه چندان جالبی هم دریافت نخواهید کرد. برای مثال، فرض کنید، کسبوکاری دارید که میخواهید امکان پرداخت با پیپال را به آن اضافه نمایید. چنین ایدهای و گنجاندن آن در نقشه راه میتواند مفید باشد اما اگر فقط چند فکر بیبرنامه درباره اضافهکردن این گزینه در ذهنتان باشد، دیگر هیچچیز بهدرستی پیش نخواهد رفت و تدوین نقشه راه، اقدامی منسجم و استراتژیک به شمار نخواهد رفت.
برای مثال، در همین نمونه که از پیپال گفته شد، باید بدانید که استفاده از این روش تازه برای پرداخت باعث میشود تا افرادی که به روشهای دیگر دسترسی ندارند، به عنوان مشتریان جدید به شما بپیوندند؟ آیا پای مشکلات پرداخت بینالمللی در میان است و میخواهید به شکلی آنها را از میان بردارید یا شاید هم کارمزد انجام پرداختها با پیپال کم است. در هرحال، هدف و دستاورد ناشی از بهکارگیری یک برنامه در نقشه راه باید برایتان مشخص باشد.
نگاهی به نقشه راه در کسب وکارها
مقوله انتخاب جایگزینی برای نقشه راه بسیار پیچیده است و به ساعتها زمان برای شرح و تفسیر نیاز دارد. مثلا در شکافتن این بحث نیاز به پرداختن به فرهنگ تولید و محصول، وجود و بررسی استقلال داخلی کارکنان و مسائلی از این دست وجود دارد. قبل از اینکه به سراغ جایگزینهایی برای نقشه راه برویم باید بدانیم که تدوین این نقشه با دو هدف صورت میگرفته و میگیرد: یکی این است که مدیریت کسبوکار میخواهد مطمئن شود که نیروهای کارش در حال فعالیت برای تولید محصولی با ارزش و با اولویت بالا هستند و دوم اینکه از آنجایی که هر کسبوکار در حال مدیریت فعالیتهای اقتصادی و تولیدی خود است، باید پایگاه دادهای برای خود درباره فعالیتها داشته باشد و نقشه راه دقیقا چیزی است که کمک میکند تا تعهدات تیم کسبوکار برای رسیدن به تولید نهایی مشخص و قابلپیگیری باشد.
پس اگر بناست که در هر شرکت و سازمانی، جایگزینی برای نقشه راه مطرح شود، باید این موارد در آن لحاظ شوند. در این صورت است که پذیرش راهحلهای جایگزین مقدور خواهد بود. نقشههای راه از مدلهای قدیمی سفارش و کنترل الهام گرفته شدهاند. در این مدلها، معمولا تعدادی از ذینفعان تولید محصولات هر چند وقت-یکبار دور هم جمع میشوند و پروژهها و اولویتهای کاری برای سه ماهه پیش رو تنظیم و تدوین میکنند. در مقابل، در مدل تیم محصول، تیمها به دنبال این هستند که طوری مجهز و آماده شوند که بهترین روشها برای حل مشکلاتی از کسبوکار را پیدا کنند که به آنها محول شده است.
برای پیادهسازی چنین هدفی فقط به افراد خبره نیاز نیست. بلکه وجود بستری مناسب برای پیشبرد کار هم ضرورت دارد.
یعنی تیم باید بداند که شرکت به چه سمتوسویی در حرکت است و تیم چطور میتواند خود را در رساندن مجموعه به هدفش یاری کند. برای اینکه چنین چیزی ممکن شود و افراد بتوانند در سایه اهداف کلان سازمانی به فعالیت مشغول شوند، لازم است که در چارچوبی مشخص اما بهطور خودمختار و مستقل کار کنند. پس وجود هدفی مشخص در هر کسبوکار برای جهتدهی به فعالیتهای تیمهای کاری لازم است. اهداف مشخص میکنند که مدیران چه میخواهند و موجب میشوند که انسجام کاری اعضای تیمها هم حفظ شود. بهترین اهداف مواردی هستند که برای تمام کارکنان مجموعه مشخص و تعریفشدهاند و جزئیاتی منطقی دارند. برای اینکه در هر شرکت، بستری منسجم از اهداف برای پیشبرد کار بخشهای مختلف پیش بیاید، باید چشمانداز محصول مشخص شود: در چشمانداز به نمایی از مقصدی اشاره میشود که قرار است شرکت و کسبوکار به آن برسد.
اهداف کسبوکار هم باید مشخص شوند: اهداف کسبوکار معلوم میکنند که نیات و اولویتهای هر تیم کاری چیست. روشها و مدلهای مختلفی برای تعیین اهداف وجود دارد اما یکی از سادهترین روشها این است که به اعضای تیم بگویید که خواهان رسیدن به چه هدفی هستید. ضمن اینکه لازم است تا مشخص کنید که سنجش رسیدن به اهداف از چه راه و روشی پیگیری خواهد شد. در این صورت است که میتوان به تیمها اجازه داد تا به بهترین روش برای رسیدن به هدف نهایی کسبوکار برسند. شاید هدفگذاری و ایجاد انسجام درباره هدفها در کسبوکار ساده به نظر برسد اما واقعیت چیز دیگری است و این مقوله پیچیدگیهایی متناسب با هر کسبوکار دارد. این دو مفهوم در تعیین نقشه راهی درست و اصولی نقش دارند.
راهکاری دیگر؛ جایگزین نقشهراه؟
همانطور که پیشتر هم گفته شد، اگر بنا باشد که برای نقشه راه جایگزینی تعریف شود باید دو مولفه از سیستم قدیمی رایج در تدوین نقشه راه وجود داشته باشد. نخستین مورد، علاقه و میل به ایجاد برترین ارزشها در مسیر تولید بود و بدیهی است که چنین خواستهای در سایه شرح دقیق و درست اهداف و اولویتها از سوی مدیریت کسبوکار ایجاد میشود.
حال زمانی که قرار است، به جای نقشه راه از روند دیگری برای تولید استفاده شود، باید به جای اینکه درباره امکانات و ویژگیهای یک محصول دست به اولویتبندی بزنید به اولویتبندیکردن نتایج موردنظرتان در کسبوکار فکر کنید. نکته دومی که در نقشه راهها مورداهمیت است، نیاز به متعهدشدن است. متعهدشدن باید به این شکل باشد که تیم و روند کار نسبت به زمانهای تحویل و تکمیل هر پروژه بنا به ضروریات و اهداف تعیینشده کاملا متعصب باشد و دربارهشان تعهد و دقت را به کار بگیرد.
اینها میتوانند مزایای زیادی را برای هر کسبوکار بهوجود بیاورند. اما برخی تیمها معتقدند که همان رویکردهای قدیمی تدوین نقشه راه برای رشد و موفقیت کافی است. اصراری نیست؛ اما باید به این دسته از افراد بگوییم که اگر به نقشه راه پروژههای قبلیشان نگاهی انداخته و دریافتهاند که تمام مسیر فعلی را براساس آنچه در سر داشتهاند، طی کردهاند، حق با آنهاست. اما چنانچه بخشها و نقطههای مبهم و تحققنیافته در کارشان وجود داشته و دارد، در نظرگرفتن روشهایی برای جایگزینکردن نقشه راه مناسب آنها خواهد بود.
فارغ از اینها یعنی انتخاب نقشه راه یا روشهای دیگر برای پیشبرد تولید محصولات، باید به این نکته توجه شود که اهداف کلی و تیمی در هر کسبوکار مشخص باشد، اولویتبندیها بهدرستی صورت بگیرد و تعهد به اجرای برنامهها در میان همه اعضای تیم دیده شود.
بیشتر بخوانید: “تِمها: تغییری کوچک در نقشه راه محصول و ایجاد تحولات بزرگ“