اگر میخواهید استارتاپی راهاندازی کنید باید بدانید که دلایل شکست استارتاپها چیست و معمولا چرا به نتیجه نمیرسند. توجه به مسائلی مانند تحقیقات بازار میتواند عامل موفقیت استارتاپها باشد. این در حالی است که بعضی از کسبوکارهای نوپا اهمیت تحقیقات را نادیده میگیرند. تیمی که برای موفقیت دور هم جمع میشود و خواهان راهاندازی استارتاپی عالی است باید از شور و انگیزهی کافی برخوردار باشد و همه در راستای اهداف تیمی تلاش کنند. در این مقاله از عوامل شکست استارتاپها میخوانید. این عوامل را کارشناسان فعال در حوزهی مطالعهی اکوسیستم استارتاپها مشخص کردهاند. جالب است بدانید که ۴ دلیل عمدهای که به عنوان عوامل اصلی شکست استارتاپها مطرح میشوند، از سوی کارشناسانی خبره از نقاط مختلف دنیا تعیین شدهاند. با وجود اینکه آنها در نقاط مختلفی از جهان زندگی و کار میکنند، به عوامل مشترکی برای شکست استارتاپها رسیدهاند. با ما همراه باشید.
۱. عدم بررسی و آزمایش کافی
یکی از عمدهترین عوامل شکست استارتاپها از نظر کارشناسان، عدم بررسی و آزمایشهای کافی است. منظور از عدم بررسی چیست؟ یعنی بسیاری از استارتاپها پیش از شروع کارشان به بررسی و رصد بازار، مطالعهی شیوههای ورود به آن و موانع ورود نمیپردازند. آزمایش کافی هم به این معناست که محصول یا خدمتی که قرار است به بازار عرضه شود، باید حتما در ابعاد و مقیاسهای کوچکتر تست و آزمایش شود. تمام فرضیهها و حدسهایی که دربارهی آیندهی محصول میزنید باید به شکل و شیوهای مورد بررسی قرار گیرند. تحقیقات بازار قبل از شروع هر استارتاپی میتواند راهی برای دورشدن از شکستها باشد. با تحقیق و بررسی است که میتوان متوجه نیاز بازار شد و دریافت که محصول یا خدمتی که میخواهید تولید کنید، از سوی مشتریان با استقبال مواجه خواهد شد یا خیر.
بخش اعظمی از شکست استارتاپها به خاطر این است که متناسب با نیاز مشتریان نیستند. اگر محصولی یا خدمتی تولید کنید که نیاز مهمی از مشتریان را برطرف نمیکند، شکست خواهید خورد. بدیهی است، زمانی که چیزی خلق کنید که کسی خواهان آن نیست، با شکست روبهرو میشوید. پس قبل از راهاندازی استارتاپ باید دربارهی اهمیت و نیاز به آن در میان مشتریان نیازسنجی و مطالعه کنید. البته یادتان باشد که منظور از بررسی و مطالعه، این نیست که در دام و تلهی کمالگرایی بیش از حد اسیر شوید. بلکه منظور این است که با بررسی رفتار مشتریان و شناخت بازار به این نتیجه برسید که محصول یا خدماتتان چه واکنشهایی را برمیانگیزد. رفتن در بازار و نظرسنجی از مشتریان است که شما را با مخاطب و مشتری هدفتان آشنا میکند و راه را برای موفقیت باز و بازتر مینماید.
اگر بخواهیم مجموعهای از مشکلات اولیهای را معرفی کنیم که باعث شکست استارتاپها میشوند، باید به نسنجیدن نیاز و خواستهی مشتریان و بازار، زمانبندی نامناسب برای عرضهی محصول به بازار (عرضهی دیر یا زود هر دو مضر است و باعث شکست میشود) و تولید انبوه زودهنگام اشاره کنیم.
۲. وجود ناسازگاری و ناهماهنگی در تیم
دومین عامل اصلی شکست استارتاپها، فقدان سازگاری و هماهنگی میان اعضای تیم است. شاید تعجب کنید که تقریبا تمامی کارشناسان و متخصصان در حوزهی راهاندازی استارتاپها به این موضوع اشاره دارند. زمانی که افرادی با مهارتهای مختلف در تیمی حضور نداشته باشند و نتوانند از پس چالشهای مختلف برآیند، شکست محتمل خواهد بود. ضمن اینکه فقدان هماهنگی و همکاری تیمی هم مشکل و تهدیدی جدی برای موفقیت هر کسبوکاری است. دقت کنید که هر تیم استارتاپ باید از ابعاد مختلف قوی باشد. یعنی نیروهایی با تخصصهای مختلف در آن فعالیت کنند. اگر تیم از نظر فنی قوی باشد اما از نقطهنظرهای دیگر مانند بازاریابی در آن ضعف دیده شود، امکان موفقیت نهایی بهشدت کاهش پیدا میکند.
اعضای تیم استارتاپ باید دارای بینش مشترکی باشند؛ ایده و بینشی هستهای که موجب میشود تا همه در مسیری مشخص قرار بگیرند. منظور از بینش، همان اهداف و ارزشهای مشترکی است که برای پیشبرد استارتاپ در نظر گرفته میشود. اگر مدیر استارتاپ نتواند اعضای تیمش را بهدرستی انتخاب کند و ناهماهنگی و عدم توازن میان اعضا وجود داشته باشد، امکان شکست هم بالاتر میرود. مثلا تیمی که در آن توازن هوشی وجود ندارد و برخی از اعضا از اعضای دیگر برترند، اصلا تیم خوبی نخواهد شد.
پس دوباره به دو نکته دربارهی چینش اعضای تیم استارتاپی اشاره میکنیم: تیمها باید از اعضایی یکپارچه تشکیل شوند. تیمها باید متشکل از افرادی با تخصصها و مهارتهای مختلف باشند. اعضای تیم باید تحت نظارت مدیریت، به شکلی یکپارچه با هم همکاری کنند و برای رساندن استارتاپ به اهدافش غیورانه وارد عمل شوند. زمانی که سرمایهگذاران، کارمندان، بنیانگذاران و تمام ذینفعان استارتاپ با هم هماهنگ باشند و در مسیری مشابه قرار بگیرند، امکان منحرفشدن کسبوکار از مسیر موفقیت و رسیدن به هدف هم وجود نخواهد داشت.
اما اگر تعهد کاری افراد در تیم به یک اندازه نباشد، انتظارات مالی متفاوتی داشته باشند و فرهنگ و هدفشان در مشارکت برای پیشبرد استارتاپ یکسان نباشد، شکست حتمی خواهد بود.
۳. فقدان پشتکار
فقدان پشتکار از مسائل مهمی است که میتواند باعث پرتاب استارتاپها به درهی شکست شود. اگر مدیران استارتاپ نتوانند مسیری روشن را برای اعضای تیم مشخص کنند و همه را به حرکت در آن راه با پشتکار و انگیزه هدایت کنند، امکان دارد که انحرافات زیادی در راه رسیدن به نتیجه پیش بیاید. این انحرافات باعث میشوند تا انرژی، پول و زمان زیادی از بین برود. استارتاپهای موفق دارای استراتژیهای مشخصی هستند که آنها را با پشتکار پیش میبرند. مسیر استارتاپها پر از چالشهای اجتنابناپذیر است. پس نیاز به استفاده از خلاقیت و پشتکار پیش میآید تا امکان عبور از مشکلات و چالشها مقدور شود. پشتکار است که میتواند خستگیها و فرسودگیهای احتمالی در مسیر رسیدن به هدف را کنار بزند و موفقیت را شدنی و ممکن کند.
البته یادتان باشد که پشتکار با کلهشقبودن متفاوت است. بعضی از مدیران استارتاپها هستند که روی عقاید و استراتژیهای اولیهی خود باقی میمانند. این خوب است اما اگر شرایط بهگونهای تغییر کرده باشد که نیاز به تغییر مسیر به وجود آید، دیگر پشتکار فایدهای ندارد. باید مسیرهای گذشته را کنار گذاشت و چشماندازهای تازهای تعریف کرد. در صورتی که راهی جواب نمیدهد، خرجکردن پشتکار در آن، معنای متفاوتی خواهد داشت: کلهشق بودن.
۴. دلایل دیگر شکست استارتاپها
دلایل متعددی میتوانند موجبات شکست استارتاپها را فراهم کنند. برای مثال طمع از عواملی است که نقشی جدی در ناکامی کسبوکار دارد. حریصشدن برای رسیدن به سود بیشتر میتواند اعتبار برند را خدشهدار کند و محصول و خدماتتان را زیر سؤال ببرد. عدم استفاده از ابزارهای مناسب در مسیر پیشبرد استارتاپها و نبود سیستمی برای سنجش اثربخشیِ اقدامات مختلف، از دلایل دیگری است که بعضی از کسبوکارها موفق نمیشوند. برای مثال، سیستم مدیریت مشتری از ابزارهای مناسب CRM استفاده نمیکند. در نتیجه روند فروش، تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل و مسائل پیرامون فروش بررسی و مطالعه نمیشوند. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار موفقیت را داشت. آشنایی با تجربههای دیگران در شکستها مفید است و به شما کمک میکند تا در مسیری مشابه گام برندارید.