Skip to content

در نهایت هر کارآفرینی در توسعه‌ی محصولی موفق با چالشی مهم روبه‌رو خواهد شد: تصمیم‌گیری در مورد این که چه زمانی تغییر مسیر بدهد و چه زمانی در کارش استمرار داشته باشد. تغییر مسیر در واقع اصلاح ساختاری مسیر است و برای آزمایش فرضیه‌های اساسی جدید در مورد محصول، مدل کسب‌وکار و مکانیزم رشد طراحی شده است. کارآُفرینان باید دائماً از خودشان این سؤال ساده را بپرسند: آیا پیشرفت ما به اندازه‌ای خوب هست که بتوانیم باور کنیم فرضیه‌ی استراتژیک اولیه‌مان درست بوده است، یا باید تغییری بزرگ ایجاد کنیم؟

تغییر مسیر یا استمرار؟ کلید موفقیت استارتاپ‌ها

هیچ چیزی به اندازه‌ی تصمیمی نادرست برای ادامه دادن راه نمی‌تواند پتانسیل خلاقیت را نابود کند. شرکتی که نمی‌تواند بر اساس بازخوردی که از بازار گرفته مسیر کارش را تغییر بدهد، در سرزمین مردگان زنده گیر خواهد افتاد، نه رشد می‌کند و نه از بین می‌رود، منابع را مصرف می‌کند، تعهد کارمندان و سهام‌داران دیگرش را در اختیار دارد اما به سمت جلو حرکت نمی‌کند.

سودمندی استارتاپ‌ها در ساختن ویژگی‌های بیشتر نیست، بلکه در هم‌سو کردن تلاش‌هایمان و کسب‌وکار و محصولی است که باعث ایجاد ارزش و پیشرفت می‌شود. به بیان دیگر، تغییر مسیرهای موفق، ما را در مسیر گسترش دادن کسب‌وکاری پایدار هدایت می‌کند.

شکست پیش‌نیاز آموختن است.

مشکل فرضیه‌ی فرستادن محصول برای کاربر و در انتظار دیدن نتیجه بودن این است که شما مطمئناً موفق می‌شوید — اما فقط در دیدن نتیجه. اما بعد چه می‌شود؟ زمانی که چند مشتری پیدا کنید احتمالاً پنج نظریه در مورد قدم بعدی که باید انجام بدهید پیدا می‌کنید. به کدام عمل می‌کنید؟ لازمه‌ی تغییر مسیر این است که یک پای‌مان را در چیزهایی که تا به حال یاد گرفته‌ایم محکم کنیم، و در استراتژی‌مان تغییراتی اساسی ایجاد کنیم تا بتوانیم چیزهای معتبرتر و بهتری یاد بگیریم.

اگر از اکثر کارآفرینانی که تصمیم به تغییر مسیر گرفته‌اند بپرسید، به شما می‌گویند که کاش زودتر این تصمیم را می‌گرفتیم.

این اتفاق سه دلیل دارد:
  1. شاخص‌های پوچ می‌توانند باعث شوند که کارآفرین‌ها به نتایجی اشتباه برسند و در حقیقتِ دلخواه خودشان زندگی کنند.
  2. زمانی که یک کارآفرین فرضیه‌ای مبهم داشته باشد، تجربه‌ی شکست کامل غیرممکن خواهد بود، و بدون شکست خوردن معمولاً انگیزه‌ای برای ایجاد تغییری اساسی برای تغییر مسیر وجود ندارد.
  3. بسیاری از کارآفرین‌ها می‌ترسند. اقرار به شکست می‌تواند اعتمادبه‌نفس آن‌ها را به شدت کم کند. بزرگ‌ترین ترس بیشتر کارآفرین‌ها ثابت شدن اشتباه رویکردشان نیست، بلکه فکر این که ممکن است تصور شود رویکرد آن‌ها اشتباه است بدون این‌که شانسی واقعی برای اثبات رویکرد داشته باشند از آن هم ترسناک‌تر است.

کارآفرینان باید با ترس‌هایشان روبه‌رو شوند و برای شکست خوردن در انظار عمومی آماده باشند. در واقع، کارآفرینانی که به دلیل شهرت شخصی یا مدیریت یک برند مشهور جایگاه بالایی دارند، با شکل شدیدی از این مشکل مواجه می‌شوند.

تصمیم‌گیری برای تغییر مسیر به ذهنیتی باز و واقع‌گرا نیاز دارد. این کار معمولاً برای هر استارتاپی بار احساسی دارد و باید با آن به روشی سازمان‌یافته برخورد شود. برنامه‌ریزی برای جلسه‌ی تصمیم‌گیری از قبل یکی از راه‌های ساده کردن این چالش است. من به همه‌ی استارتاپ‌ها پیشنهاد می‌کنم که به شکل منظم یک جلسه‌ی «تغییر مسیر یا استمرار» داشته باشند. طبق تجریه‌ی من، بازه‌ی زمانی کمتر از چند هفته بین این جلسات بسیار کوتاه و بازه‌ی زمانی بیشتر از چند ماه، بسیار طولانی است. هر استارتاپی باید بازه‌ی مناسب خودش را پیدا کند.

تغییر مسیر یا استمرار؟ با استفاده از آزمایش های استارتاپ ناب بفهمید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سلام، من امید عرب هستم

فارغ‌التحصیل مهندسی نرم‌افزار از UEL که حدود 20 سال است در حوزه‌ی دیجیتال مارکتینگ، شبکه، تولید محتوا و طراحی تجربه‌ی کاربری فعالیت داشته و دارم.

1517352420738 1

امید عرب

signature

با ما همراه شو!